در این قسمت از سایت بخش دوم و پایانی از آموزش آنلاین مجموعه 504 لغت معروف تافل را قرار داده ایم. این مجموعه در ادامه بخش اول از آموزش به تکمیل لغات باقیمانده می پردازد این دو بخش برای کسانی که قصد شرکت در آزمون تافل را دارند پیشنهاد می شود.
rapid
سرعت ، سریع ، تند
exhaust
تخلیه کردن ، خالی کردن ، تحلیل بردن
severity
شدت ، سختی ، سخت گیری
feeble
ضعیف ، ضعف ، خفیف
unite
یکی شدن ، به هم پیوستن ، متحد شدن
cease
متوقف شدن ، قطع شدن ، دست برداشتن از
thrifty
صرفه جو ، صرفه جویانه ، مقتصد
miserly
لئیم ، خسیس ، خساست
monarch
سلطان ، ملکه ، امپراطور ، پادشاه
outlaw
قانون شکن(اسم) ، غیرقانونی اعلام کردن (فعل) ، حیوان چموش
promote
ارتقاء پیدا کردن ، ترفیع گرفتن ، ترویج دادن
undernourished
ابتلا به سوء تغذیه
illustrate
بیان کردن ، توضیح دادن ، روشن ساختن
disclose
افشا کردن ، برملا ساختن(راز) ، نمایان کردن ، فاش کردن
excessive
مازاد ، زیادی ، اضافی ، بیش از حد
disaster
بلا ، فاجعه ، مصیبت ، بدبختی ، سانحه ، واقعه ناگوار
censor
مامور سانسور ، سانسور کردن (مطبوعات) ،ووو
culprit
مجرم ، متهم ، مقصر
juvenile
نوجوان ، بچه گانه ، صفت مربوط به نوجوانی
bait
طعمه ، دام ، تله (حیوانات) ، وسوسه کردن ، زجر دادن
insist
اصرار کردن ، پافشاری کردن
toil
کار پر زحمت ، کار سخت
blunder
اشتباه لپي، اشتباه بزرگ، اشتباه كردن،
daze
گیج کردن ، مبهوت کردن
mourn
سوگواری کردن ، تاسف خوردن
subside
فروکش کردن ، پائین رفتن ، آرام شدن
maim
آسیب دیدن ، دچار نقص عضو شدن
comprehend
فهمیدن ، درک کردن
commend
تعریف کردن ، ستودن
final
نهائی ، آخری ، پایانی
exempt
مستثنی ، معاف کردن
vain
مغرور ، بی ثمر ، بی قاعده
repetition
تکرار
depict
به تصویر کشیدن ، توصیف کردن ، شرح دادن
mortal
فانی ، فناپذیر ، مرگ مهلک ، کشنده ، قهار
occupant
ساکن ، مقیم ، سرنشین
appoint
در نظر گرفتن ، تعیین کردن ، منصوب کردن ، مجهز کردن
quarter
ربع ، ناحیه ، منطقه ، اسکان دادن
site
مکان ، محل ، جا ، موقعیت
quote
نقل قول کردن ، مظنه دادن
verse
آیه ، مصرع ، بیت ، نظم ، شعر
morality
اخلاقی ، اخلاقیات ، اصول اخلاقی
roam
پرسه زدن ، ولگردی کردن ، جولان دادن
novel
رمان ، داستان بلند ، بکر ، بدیع ، جدید ، تازه
attract
جلب توجه کردن ، جذب کردن ، مجذوب کردن
commuter
مسافر ( مسافری که هر روز محل کار تا خانه را طی می کند ) و
confine
نگاه داشتن ، اسیر کردن
idle
بیکار ، عاطل و باطل ، اتلاف وقت
idol
بت ، محبوب ، معشوق
jest
شوخی ، مضحکه ، شوخی کردن
patriotic
وطن پرست ، وطن پرستانه ، میهن پرستانه
dispute
دعوا کردن ، مشاجره کردن ، اختلاف نظر
valor
شجاعت ، دلیری
lunatic
دیوانه ، روانی ، احمقانه
vein
سیاهرگ ، رگ ، حالت ، رگه
uneventful
یکنواخت ، عادی ، بدون حادثه
fertile
بارور ، حاصلخیز ، نطفه دار
refer
ارجاع دادن ، اشاره کردن
distress
اندوه ، غم ، عذاب ، اندوهگین کردن
diminish
کاهش دادن ، کم کردن ، دست کم گرفتن ، خذف کردن
maximum
حداکثر ، بیشترین
flee
فرار کردن ، حرکت کردن
vulnerable
آسیب پذیر ، حساس ، مستعد حمله
signify
حکایت داشتن از ، دلالت کردن ، معنی دادن
mythology
اسطوره شناسی ، اساطیر
colleague
همکار ، همقطار ، شریک
torment
عذاب دادن ، رنج دادن ، عذاب ، رنج ، شکنجه
provide
آماده کردن ، فراهم کردن ، تهیه کردن
loyalty
وفاداری
volunteer
داوطلب ، داوطلبانه
prejudice
پیش داوری ، تبعیض ، تحت تاثیر قرار دادن
shrill
شدید ، شدید لحن ، گوش خراش
jolly
شاد ، خوشحال
witty
شوخ ، بذله گو ، کنایه دار
hinder
مانع شدن ، به تاخیر انداختن
lecture
سخنرانی ، نطق
abuse
تجاوز به حقوق دیگران ، سوء استفاده کردن ، بدرفتاری کردن ، ناسزا ، فحش
mumble
زیر لب سخن گفتن ، آهسته بیان کردن ، ناشمرده حرف زدن
mute
ساکت ، خاموش ، بیصدا ، لال ، گنگ
wad
دسته ، گلوله ، پر کردن
retain
حفظ کردن ، به خاطر سپردن ، اجیر کردن
candidate
کاندید شدن ، انتخاب شدن ، داوطلب شدن
precede
جلو افتادن ، پیش افتادن
adolescent
نوجوان ، نا بالغ ، خام ، جوان
coeducational
مختلط ( مثل مدرسه مختلط ) وو
radical
ریشه ای ، اصلی ، رادیکال ، افراطی
spontaneous
خود به خودی ، فوری ، بی اختیار
skim
کف ، چربی روی شیر ، رویه (چیزی را) گرفتن
vaccinate
واکسینه کردن ، واکسن زدن
untidy
شلخته ، نا مرتب ، شلوغ ، نامنظم
utensil
وسیله و ظروف و لوازم آشپزخانه
sensitive
حساس ، زود رنج
temperate
خویشتن دار ، معتدل ، ملایم ، میانه رو
vague
مبهم ، گنگ ، دوپهلو ، نا مشخص
elevate
بالا بردن ، بالا کشیدن ، ترفیع دادن
lottery
لاتاری ، بخت آزمائی ، قرعه کشی
finance
هزینه کردن ، مالی ، امور مالی ، سرمایه گذاری کردن
obtain
بدست آوردن ، ابتیاع کردن ، کسب کردن
cinema
سینما ، سینمائی ، فیلم سازی
event
حادثه ، رخداد ، واقعه ، رویداد ، اتفاق ، مسابقه
discard
دور انداختن ، متروک ساختن ، دست کشیدن از
soar
ناگهان افزایش یافتن ، اوج گرفتن (در هوا) وو
subsequent
متوالی ، پشت سر هم ، بعدی ، پس از آن
relate
ربط داشتن ، مربوط بودن ، شرح دادن
stationary
ثابت ، ساکن ، بدون حرکت ، بدون تغییر
prompt
سریع ، فوری ، باعث شدن ، وادار کردن ، در تئاتر (رساندن متن)وو
hasty
تند ، عجول ، سریع ، عجولانه
scorch
سوزاندن ، خشک شدن ، شدیداللحن
tempest
هیاهو ، طوفان ، تندباد ، به هیجان آمدن ، طوفانی شدن
soothe
آرام ، راحت ، خونسرد ، آرام کردن
sympathetic
دلسوز ، هم درد ، هم فکر ، موافق
redeem
ازگرودراوردن، بازخريدن، رهاءي دادن
resume
ادامه دادن ، از سر گرفتن ، دوباره شروع کردن
harmony
هارمونی ، هماهنگی ، توافق ، انطباق
refrain
خودداری کردن
illegal
غیر مجاز ، غیر قانونی ، نامشروع
narcotic
ماده مخدر ، خواب آور ، مسکن
heir
وارث
majestic
شاهانه ، سلطنتی ، باشکوه
dwindle
تحلیل رفتن ، کاهش یافتن
surplus
مازاد ، زیادی ، اضافی
traitor
خائن
deliberate
فکر کردن ، صفت ( سنجیده ، آگاهانه ، آرام ) و
vandal
وندال ، اوباش ، خرابکار
drought
قحطی ، خشکسالی ، خشکی
abide
تحمل کردن ، رعایت کردن ، پیروی کردن
unify
متحد کردن ، یکنواخت کردن ، متحد ساختن
summit
قله ، اوج ، سران (دولت ها) و
heed
توجه ، اعتنا ، توجه کردن ، اعتنا کردن
biography
سرگذشت ، بیوگرافی ، زندگینامه ، تاریخچه ، شرح حال
drench
خیساندن ، خیس کردن ، آب دادن
swarm
گروه ، دسته ، پر بودن ، ازدحام کردن ، هجوم بردن
wobble
تکان دادن ، تلوتلو خوردن
tumult
سر و صدا ، غوغا ، هیاهو
kneel
زانو زدن
dejected
غمگین ، ناراحت ، افسرده
obedient
مطیع ، تابع ، فرمان بردار ، حرف شنو
recede
دور شدن ، به عقب رفتن ، کنار کشیدن ، ترک کردن ، کنار رفتن
tyrant
فرمانروای مستبد ، سلطان ظالم و زورگو
charity
خیرات ، موسسه خیریه ، کمک ، احسان
verdict
نظر، راي، راي هيلت منصفه، قضاوت، فتوي
unearth
از زیر خاک در آوردن ، حفاری کردن ، آشکار ساختن
depart
ترک کردن ، عزیمت کردن ، تغییر دادن ، مردن
coincide
منطبق شدن ، مقارن شدن ، همزمان بودن
cancel
حذف کردن ، حذف شدن ، لغو کردن ، باطل شدن
debtor
بدهکار ، مقروض ، مدیون
legible
خوانا ، روشن
placard
اعلامیه ، پلاکارد
contagious
واگیردار ، مسری
clergy
مرد روحانی ، روحانیون
customary
معمول ، متعارف ، مرسوم
transparent
شفاف ، آشکار ، فاحش
scald
آب جوش ریختن ، سوزاندن
epidemic
اپیدمی ، واگیردار ، مسری ، همه گیر (بیماری)و
obesity
چاقی
magnify
بزرگ کردن ، مبالغه کردن ، بزرگ جلوه دادن
chiropractor
متخصص فن ماساژ و جا به جا کردن ستون فقرات برای معالجه اختلالات عصبی
obstacle
مانع
ventilate
تهویه کردن ، هوا دادن ، در معرض افکار عمومی قرار دادن
jeopardize
به خطر انداختن
negative
منفی ، نگاتیو
pension
پانسیون ، مستمری ، بازنشستگی ، بازنشسته کردن
vital
حیاتی ، مهم ، ضروری ، اساسی ، کشنده
municipal
شهری ، شهرداری
oral
خوراکی ، دهانی ، شفاهی ، وابسته به دهان
complacent
مغرور ، بی اعتنا ، بی خیال
wasp
زنبور
rehabilitate
بازسازی کردن ، مرمت کردن ، نوسازی کردن ، اصلاح کردن
parole
آزادی مشروط ، آزادی مشروط دادن به ، قول شرف دادن
vertical
عمودی ، قائم ، خط عمود ، راست
multitude
کثرت ، فراوانی ، کثیر ، گروه زیاد ، جمعیت
nominate
منصوب کردن ، منصوب شدن ، کاندید شدن
potential
پتانسیل ، بالقوه ، استعداد ، توان
morgue
سردخانه ، بایگانی
preoccupied
مشغول ، شیفته ، ذهن کسی را مشغول کردن ، گرفتار کردن
upholstery
روکش (مبل) ، رویه ، رومبلی
indifference
بی اعتنائی ، بی تفاوتی ، سهل انگاری
maintain
حفظ کردن ، پشتیبانی کردن ، تامین کردن ، عقیده داشتن ، ادامه دادن
snub
بی اعتنائی کردن ، تحویل نگرفتن ، توهین ، تحقیر
endure
تحمل کردن ، دوام آوردن
wrath
غضب ، خشم
expose
در معرض قراردادن ، فاش کردن ، لو دادن
legend
نوشته روی (سکه یا مدال) و افسانه ، اسطوره
ponder
درباره چیزی فکر کردن
resign
استعفا دادن ، کناره گیری کردن ، رضایت دادن
drastic
موثر ، قوی ، شدید ، اساسی
wharf
بارانداز ، اسکله (کشتی)و
amend
اصلاح کردن ، بهتر شدن ، تغییر دادن
ballot
رای ، برگه رای گیری ، آرا
abate
کاستن ، فروکش کردن
abhor
تنفرداشتن از، بيم داشتن از، ترس داشتن از، ترساندن، ترسيدن
acclimate
عادت کردن ، خو گرفتن ، سازگار بودن
adage
ضرب المثل
aegis
سپر ، سایه ، تحت حمایت
affluent
ثروتمند ، مرفه ، فراوان
alleviate
تسکین دادن ، آرام کردن ، کم کردن
altercation
مجادله ، منازعه ، نزاع
antithesis
نقطه مقابل ، تناقض ، تقابل
atheist
بی دین ، کافر ، خدا نشناس ، ملحد
avid
مشتاق ، حریص
belligerent
ستیزه جو ، جنگ طلب ، تهاجمی
benevolent
خیرخواه ، خیریه ، نیکوکار ، خیرخواهانه
benign
خوش خیم ، رئوف ، مهربان
bizarre
عجیب ، باور نکردنی
cajole
چرب زبانی کردن ، با زبان بازی کسی را رام کردن
candor
صراحت ، رک گوئی
caustic
تلخ ، گزنده ، نیشدار
chronological
بترتيب وقوع ،ترتيب زمانى وقوع ،بترتيب تاريخى ،داراى تسلسل تاريخ ،داراى ربط زمانى
clandestine
سری ، زیرزمینی ، پنهانی ، مخفی
cliche
کلیشه ، تکرار ، کلیشه ای ، تکراری